♥ دنیای رمانتیک ♥ ـ تقدیم به کسی که دوسش دارم...

گفت و گوی خواندنی با گروه بروبکس

 

به علت زیاد بودن گفتگو به ادامه مطلب بروید...

راستی در پایان نظر یادتون نره.

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:گفت و گوی خواندنی با گروه بروبکس,بروبکس,سوسن خانوم,بدو دیره,بيوگرافي بروبكس, ] [ 4 PM ] [ مسعود ] [ ]


پلکی احساس


مثل کبریت کشیدن درباد
دیدنت دشوار است
من که به معجزه عشق تو ایمان دارم
میکشم آخرین دانه کبریتم را در باد
هر چه باداباد


[ یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:پلکی احساس,پلک,احساس, ] [ 2 PM ] [ مسعود ] [ ]


............

از 3 نفر هرگز متنفر نباش :


فروردینی ها، مهری‌ها، اسفندی ها
... چـون بهتـرینن

: سه نفر رو هرگز نرنجون
اردیبهشتی ها ، تیری ها ، دی ـی ها
... چـون صادقن

: سه رو هیچوقت نذار از زندگیت برن
شهریوری‌ ها ، آذری‌ ها ،آبانی ها
... چـون به درد دلت گوش میدن

: سه رو هرگز از دست نده
مرداد ـی ها ، خرداد ـی ها ، بهمن ـی ها
... چـون دوست ِ واقعی ان


[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:کلمات جالب, ] [ 12 AM ] [ مسعود ] [ ]


رویاهای کودکی...

 

 

 

 

 

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:رویا,رویاهای کودکی,,,, ] [ 12 AM ] [ مسعود ] [ ]


نامه ی مادر غضنفر به غضنفر...

گضنفر جان سلام! ما اينجا حالمام خوب است. اميدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. اين نامه را من ميگويم و جعفر خان کفاش برايد مينويسد. بهش گفتم که اين گضنفر ما تا کلاس سوم بيشتر نرفته و نميتواند تند تند بخواند،‌ آروم آروم بنويس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند.
وقتي تو رفتي ما هم از آن خانه اسباب کشي کرديم. پدرت توي صفحه حوادث خوانده بود که بيشتر اتفاقا توي 10 کيلومتري خانه ما اتفاق ميافته. ما هم 10 کيلومتر اينورتر اسباب کشي کرديم. اينجوري ديگر لازم نيست که پدرت هر روز بيخودي پول روزنامه بدهد. آدرس جديد هم نداريم.. خواستي نامه بفرستي به همان آدرس قبلي بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلي را آورده و اينجا نصب کرده که دوستان و فاميل اگه خواستن بيان اينجا به همون آدرس قبلي بيان.
آب و هواي اينجا خيلي خوب نيست. همين هفته پيش دو بار بارون اومد. اوليش 4 روز طول کشيد ،‌دوميش 3 روز . ولي اين هفته دوميش بيشتر از اوليش طول کشيد
گضنفر جان،‌آن کت شلوار نارنجيه که خواسته بودي را مجبور شدم جدا جدا برايت پست کنم. آن دکمه فلزي ها پاکت را سنگين ميکرد. ولي نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توي کارتن مقوايي برايت فرستادم.
پدرت هم که کارش را عوض کرده. ميگه هر روز 800،‌ 900 نفر آدم زير دستش هستن. از کارش راضيه الحمدالله. هر روز صبح ميره سر کار تو بهشت زهرا،‌ چمنهاي اونجا رو کوتاه ميکنه و شب مياد خونه.
ببخشيد معطل شدي. جعفر جان کفاش رفته بود دستشويي حالا برگشت.
ديروز خواهرت فاطي را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مايو يه تيکه بپوشن. اين دختره هم که فقط يه مايو بيشتر نداره،‌اون هم دوتيکه است.. بهش گفتم ننه من که عقلم به جايي قد نميده. خودت تصميم بگير که کدوم تيکه رو نپوشي.
اون يکي خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نميدونم بچه اش دختره يا پسره . فهميدم بهت خبر ميدم که بدوني بالاخره به سلامتي عمو شدي يا دايي.
راستي حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصيت کرده بود که بدنش را به آب دريا بندازن. حسن آقا هم طفلکي وقتي داشت زير دريا براي مرحوم پدرش قبرميکند نفس کم آورد و مرد!‌شرمنده.
همين ديگه … خبر جديدي نيست.
قربانت .. مادرت.
راستي:‌گضنفر جان خواستم برات يه خرده پول پست کنم، ‌ولي وقتي يادم افتاد که ديگه خيلي دير شده بود و اين نامه را برايت پست کرده بودم

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:نامه ی مادر غضنفر به غضنفر,غضنفر, ] [ 12 AM ] [ مسعود ] [ ]


خدایا.............

 

خــــدایا!

وقتــی بهم بخشیدی و ازم گرفتــی،

فهمــیدم که معـــادله زنـــدگی،

نه شــاد بودن برای داشتــه هاست

و نه غصـــه خوردن برای نداشتـــه ها...


[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:خدایا,زندگی, ] [ 12 AM ] [ مسعود ] [ ]


مراقب.............

 

مراقب حرفهایت، احساساتت، و واکنش هایت باش،

آخر آدمها خوب بلدند

یک روزی ،

 یک جایی،

یک جوری

به رُخت بکشند تمامت را...

 

 


 


[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:مراقب, ] [ 12 AM ] [ مسعود ] [ ]


لغت نامه دانشجو!

تقلب:
یک سری اعمال ننگین در صورت با عرضه بودن واین کاره بودن شخص امتحان دهنده آخر عاقبت خوش وخرمی دارد.نوعی هلو برو تو گلو که با توجه به درجه درایت و تیزی استاد ومراقبان می تواند نوع هلویش از هسته دار وخاردار تا آب هلوباطعم موزونمره مفتکی متغیر باشد.بیراهه ای که اتفاقا آخرش به هدف اگر مناجاتها جواب بدهد ختم می شود.یک نوع وسیله درس پاس کن نا مشروع و دریچه ای به سوی روشنایی..
شب امتحان:
شب ظلمانی یلدا.شب مشکی دانشجو.شبی که در آن قیافه استاد و خجالت در بین همکلاسان رژه می رود.در این شب انسان تمام مصائب تاریخ بشر را به صور ت قلبه و یکجا نوش جان می کند.یک نوع زلزله در میان ایام سال.شب چشمهای پف کرده ودهان های کف کرده.شب رقص وپایکوبی کلمات جزوه وکتاب بر روی سسلسله اعصاب محیطی ومرکزی دانشجوشب تنهایی و سرد که باید به بی کاری فکر کنی
جزوه:
یک جور کاتالیزور که در صورت همکاری ابروبادومه وخورشیدواینا دانشجورا به سمت پاس شدن درس هل می دهد همه علم بشری.چکیده دانش تاریخ مصرف گذشته استاد.وسیله ای که معمولا دانشجو با آن سر کار گذاشته می شود.تنها شاهد ماجرای سوخاری شدن دانشجو در شب امتحان.قوت قلبی که عاقبت آفت قلب می شود.
به ادامه مطلب مراجعه کنید
مراقب:
موجودی ستم کار و ریا پیشه که متاسفانه چشم وگوش و باقی حواس را هم دارد. سیستمی که نقش دزدگیرمنازل را سر جلسه ایفا میکند.گالری ضدحال.موجودی افسانه ای یک نوع تله موش زنده
روزامتحان:
روزی که درآن خورشید طلوع نمی کند.زمانی برای جفتک زدن اسب ها،لحظه ای که درآن دانشجومی خواهد سر به تن عالم و آدم نباشد.روز بد بیاری.روزی که درآن نگاه ها عمیق می شوند.روزلبخندهای استراتژیک.روزی که در آن دوست ودشمن با هم ودر کنار هم به مابقه می دهند.روز سخت جدایی و نمونه ای از روز معاد روحانی
نمره:
تبلور میزان دانش،مهارت وپارتی بازی استاد،بهانه ای همیشگی برای اعتراض.وسیله ای که استادبا آن چه ها که نمی کند!و خلاصه نمره یعنی اهداء آبرو تازه آنهم اگر نمره های قبلی چیزی به جا گذاشته باشند.

سؤال:
یک نوع شعورسنج استاد ودانشجو.کلمات نفرت انگیزی که به نوبت وتک تک مثل نیزه درچشم دانشجو فرو میروند و لحظه به لحظه او را به عمق نادانی اش واقف تر می کنند.لورفتن آنها به حماسه سازی دانشجویان منتهی میشود.انواع مختلف آن از تشریحی تا تستی ضد حال و باعث اخم وبد وبیرا گویی منجر خواهد گشت.
استاد:
منبع علم،ژنراتوردانش،نیروگاه انسانیت،تبلوردانایی،کوه توانایی،مایه افتخارما،بابا تو دیگه کی هستی ترین موجود عالم،خودصفا،اندوفا،دارنده انواع واقسام شفا،ضدجفا،یاری گر ضعفا،معلم الخلفا ......

 

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:لغت نامه,لغت نامه دانشجو,دانشجو, ] [ 12 AM ] [ مسعود ] [ ]


داستان طنز ۴ داشنجو...

 چهار دانشجو شب امتحان به جای درس خواندن به مهمونی وخوش گذرونی رفته بودند و هیچ آمادگی امتحانشون رو نداشتند.

روز امتحان به فکر چاره افتادند وحقه ای سوارکردند به این صورت که سر و رو شون رو کثیف کردند ومقداری هم با پاره کردن لباس هاشون در ظاهرشون تغییراتی بوجود آوردند.

سپس عزم رفتن به دانشگاه نمودندویک راست به پیش استاد رفتند.

مسئله رو با استاد اینطور مطرح کردند:

که دیشب به یک مراسم عروسی خارج ازشهر رفته بودندو در راه برگشت از شانس بد یکی از لاستیک های ماشین پنچرمیشه و اونا با هزار زحمت و هل دادن ماشین به یه جایی رسوندنش واین بوده که به آمادگی لازم برای امتحان نرسیدند کلی از اینها اصرار و از استاد انکار، آخر سر قرار میشه سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این ۴ نفرازطرف استاد برگزار بشه،

آنها هم بشکن زنان از این موفقیت بزرگ، سه روز تمام به درس خوندن مشغول میشن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن تا اعلام آمادگی خودشون رو ابراز کنند

استاد عنوان می کنه بدلیل خاص بودن و خارج از نوبت بودن این امتحان باید هر کدوم از دانشجوها توی یک کلاس بنشینند و امتحان بدن که آنها به خاطر داشتن وقت کافی وآمادگی لازم باکمال میل قبول می کنند.

امتحان حاوی دو سوال و بارم بندی از نمره بیست بود:

۱ ) نام و نام خانوادگی؟ ۲ نمره

۲ ) کدام لاستیک پنچر شده بود؟ ۱۸ نمره

الف) لاستیک سمت راست جلو
ب) لاستیک سمت چپ جلو
ج) لاستیک سمت راست عقب
د) لاستیک سمت چپ عقب

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:دانشجو خاطرات دانشجویی,خاطرات, ] [ 12 AM ] [ مسعود ] [ ]


پیوند مغز!

 


تو بیمارستان ، جایی كه یكی از افراد فامیل كه به طرز مرگباری‌مریض بود ، بستری شده بود ، همه قوم و خویش‌ها تو اتاق انتظار جمع شده بودند . بالاخره دكتر وارد شد ، با نگاهی خسته ، ناراحت و جدی .
    دكتر در حالی كه قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت : متاسفم كه باید حامل خبر بدی براتون باشم ، تنها امیدی كه در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده ، پیوند مغزه . این عمل ، كاملا در مرحله آزمایش ، ریسكی و خطرناكه ولی درعین حال راه دیگه‌ای هم وجود نداره . بیمه كل هزینه عمل را پرداخت میكنه ولی هزینه مغز رو خودتون باید پرداخت كنید اعضاء خانواده در سكوت مطلق به گفته های دكتر گوش می كردند .
    بعد از مدتی بالاخره یكیشون پرسید : خب قیمت یه مغز چنده ؟
    دكتر بلافاصله جواب داد : 5000 دلار برای مغز یك مرد و 200 دلار برای مغز یك زن
    موقعیت نا جوری بود ، آقایون داخل اتاق سعی می كردند نخندند و نگاهشون با خانم‌های داخل اتاق تلاقی نكنه ، بعضی ها هم با خودشون پوزخند می زدند .
    بالاخره یكی طاقت نیاورد و سوالی كه پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید كه : چرا مغز آقایون گرونتره ؟
    دكتر با معصومیت بچگانه‌ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد كه : این قیمت استاندارد عمله ! باید یادآوری كنم كه مغز خانم‌ها چون استفاده میشه ، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر !!!!!

 

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:مغز,پیوند مغز, ] [ 12 AM ] [ مسعود ] [ ]


گیج و گول

از گردش روزگار ، گیج و منگیم


یک عمر برای خواب خوش دلتنگیم

 


 

 

 

 

یک مشت گلادیاتور زنجیر شده


داریم برای زندگی می جنگیم...

[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:گیج و گول,گیج, ] [ 12 AM ] [ مسعود ] [ ]


آه آمادئوس....

گفت: این چه کوفتیه که داری گوش میکنی؟

گفتم: موتزارت!

گفت: هه هه هه! یادم نبود شما تو ناف پاریس به دنیا اومدی و میلت کلاسیکه! حالا چیزی هم میفهمی؟
 
گفتم:  چند سال پیش دانشمند ها به این نتیجه رسیدند که ماهی‌های‌ دریای‌ اژه‌ تو سواحل‌ یونان‌ با شنیدن‌موسیقی‌ موتزارت‌ استرس‌ كمتری‌ دارند و اینکه "حتی" گاوهای‌ شیرده‌ باشنیدن‌ موسیقی‌ موتزارت‌ شیر بیشتری‌ تولیدمی‌كنند... تعجب نمیکم که نمیتونی باهاش ارتباط برقرار کنی!

راستی موتزارت اتریشی بود! ربطی به پاریس نداشت!


[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:آه آمادئوس,,,,,موتزارت, ] [ 12 AM ] [ مسعود ] [ ]


عشق از زبان....

دبیر انگلیسی: عشق تنها کلمه ای است که ed نمی گیرد و به گذشته باز نمی گردد.

دبیر ادبیات: عشق آن نیرویی است بین دو انسان. مثل لیلی و مجنون.

دبیر تاریخ: عشق تنها قراردادی است که از کشورهای دیگر وارد نمی شود.

دبیر دینی: عشق نیرویی الهی و خدادادی است.

دبیر ریاضی: عشق رابطه ی دو انسان است و رابطه ی دو انسان مانند رابطه ی سینوس و کسینوس است.

دبیر جغرافی: تیرهای عشق از بلندایی به بلندی قله ی آلپ بر قلب وارد می شود.

دبیر زمین شناسی: عشق تنها فسیلی است که اثرش هیچگاه از بین نمی رود.

دبیر ورزش: عشق تنها توپی است که اوت نمی شود.

دبیر فیزیک: عشق همانند نیروی کشش آهن رباست که قلب انسان ها را به سمت خود می کشد.

دبیر شیمی: عشق تنها بازی است که بر روی قلب اثر می گذارد و آتشی که از این طریق بر قلب وارد می شود از اسید سوزناکتر است.

دبیر هندسه: عشق همانند هاله ای از نور دایره ی قلب انسان را فرا می گیرد.

دبیر علوم: میکروب عشق از راه چشم وارد می شود.

دبیر مطالعات:عشق یعنی اختلال درخرده نظام های اجتماعی.

[ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:عشق از زبان دبیران,دبیر,عشق,عاشقی, ] [ 11 AM ] [ مسعود ] [ ]


Design

Design By : Lovelyrose